مسیر ابر و باران را رفیق راه می خواهم

مسیر ابر و باران را رفیق راه می خواهم
بشوق باغ و بستان دلبری همراه می خواهم

میان اینهمه نامهربانی های بی پایان
رفیق عهد و پیمان همدمی اگاه می خواهم

برای انکه در یادم بماند صبح سرمستی
شب تاریک هجران را  تبی جانکاه می خواهم

تمام گرگ های این بیابان خوب می دانند
شکوه ماه کنعان را میان چاه می خواهم

هزاران کاروان از واحه های تشنه نوشیدند
علاج درد هجران را از این درگاه می خواهم

نمی دانم چه خواهد شد شب شوریدگی اما
عبور از موج طوفان را به لنگرگاه می خواهم

فضای سینه ام تنگست و سر دیوانه تر از پیش
طلوع بامدادان را به لطف آه می خواهم


مرا با خویش وانگذاز ای مهتاب نور افشان
جواب ناشکیبان را به روی ماه می خواهم

علی معصومی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.