عشقت چنین نموده که دیوانه‌ات شوم

عشقت چنین نموده که دیوانه‌ات شوم
آتش به جان و واله و پروانه‌ات شوم

تا در طریق صبح و سعادت نشانه ای
دل می‌زنم که ساکن کاشانه ات شوم

مثل نسیم پر تب وتابی که می‌رود
محو جمال و آینه و شانه‌ات شوم

ای آشنای هرچه گل سرخ نوبهار
کاری بکن که لایق میخانه ات شوم

بگذار خاک کوچه و بازار شهر را
روی سرم بریزم و دردانه ت شوم


علی معصومی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.