| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
درست میشنوی؛ عاشقانه میگویم:
بدان که شعر دروغ است و عشق؛ بیماری
دو روز بیخبرم از تو و نمیمیرم...
چنین نبود گمانم به خویشتن داری...!
مهدی_فرجی
روی زندگی بقیه اثر میگذارد
انگار که همهمان
روی یک ردیف صندلی متصل به هم نشستهباشیم
هر تکان و هر حرکت
زندگی همهمان را تکان میدهد
منتها هیچکس حواسش نیست
شاید چون آنقدر زیادیم
و نیمکت آنقدر گسترده
که نمیدانیم چه کسی دارد تکانمان میدهد
و شاید هم چون همه دارند تکان میخورند
متوجه تکانهای دیگران نیستند...
تکین_حمزه_لو
چشم های من
برای نگاه کردن است
چشم های تو
آن چیزی ست
که باید
به آن نگاه کرد
امید_کوشکی
دوست داشتنت ،،
دوست داشتنت وظیفه ام که نبود ،
فریضه ام بود ...
به جا آوردمش، تا پای جان ،،
در هر مکان و در هر دقیقه ای ،،
دوست داشتنت عشق که نبود، آیین بود ،
بدان مشرّف شدم ...
بی قیل و قال و بی بوق و کرنایی ،،
دوست داشتنت نماز که نبود ،
اما گذاردمش ..
شبانه روزی هزار رکعت ...
به وقت صبح و ظهر و شام ،،،
دوست داشتنت زکات که نداشت ،
اما پرداختمش ...
به هر دمی و به هر بازدمی به هر نفس ،،
دوست داشتنت دینی بود ...
که مخفیانه به آن ایمان آوردم،
دینی که جز تنهایی ثوابی نداشت ،،،
عرفان_نظرآهاری
چیزی هست به نام وجدان؛ که میتوانی به آسانی با یک گلوله خلاصش کنی
و برای همیشه از شرّ حضورِ تُرش رویانهاش راحت شوی.
اما در این حال، دیگر هیچ گاه عطرِ شادیِ خالص را استشمام نخواهی کرد؛
و صافی کمرنگ اما عمیقِ آرامش، بر زندگیت جای نخواهد گرفت.
تکاندهندهترین شعرت
ای رفیق، کجاست؟
بخوان
بخوان،
هوسِ زیرورو شدن دارم...
کائنات وجودی واحد است
همهچیز و همهکس
با نخی نامرئی به هم بستهاند
مبادا آه کسی را برآوری؛مبادا دیگری را،
به خصوص اگر از تو ضعیفتر باشد، بیازاری
فراموش نکن اندوه آدمی تنها
در آن سوی دنیا ممکن است
همه انسانها را اندوهگین کند
و شادمانی یک نفر ممکن است
همه را شادمان کند...
ارسلان_فصیحی