ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
دستان من نمیتوانند
نه، نمیتوانند
هرگز این سیب را عادلانه قسمت کنند!
تو؛
به سهم خود فکر میکنی
من؛
به سهم تو ...
"گروس عبدالملکیان"
ای چشم های روشنت نیلی ترین دریا
مست و خمار ِ چشم هایت بّره آهو ها
چرخی بزن خورشید را بیرون بیاور از ...
چین های روی دامنت مشکی ترین یلدا
تو حس ِ نابی از شراب و طعم خشخاشی ...
دیوانه ی خود کرده ای پنهان و پیدا را ...
از هر گذر تا بگذری دنبالت افتادند_
_عشاق دیوانه تمامی ، مست و بی پروا
زیبائیت را تا ابد تحسین خواهد کرد_
_ هرکس ببیند چهره ات را لحظه ای حتاّ
مستیم و شبگردیم و گم در خواب و بیداری ...
معنا ندارد بگذرد امروز یا فردا
ما را به گرمی ِ نگاه خویش مهمان کن
گرچه نماند بر زمین خاکستری جز ما
سید مهدی نژادهاشمی
مـرا بچـرخان
بر مـدار دلنشیـن چشـمهایت
مـرا
بہ مـوسیقیِ نگاهت عـادت بـده،
مـرا بہ نـام بخـوان!
عـروسک گردانِ زندگیِ مـن!
أین ریسـمان
أز نـخ نازکتَر اسـت
یا برقـصان
یا رهـایم کن!
روشنک_آرامش