| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
در باغچهٔ خاموشِ دلتنگیام،
جوانهای بینام
از شکافِ خیسِ خاک انتظار
سر برمیکشد
جوانهای که از آتشِ پنهانِ سکوت
مینوشد
و زیر پوستِ شب
آهسته
روشن میشود
نورصبح،
چون دستی که خاطره ای گمشده را
نوازش می کند
بر برگها میلغزد
و در موجِ نرمِ انگشتانش
چیزی در وجود من
چکه می کند
چون پنجرهای فراموششده
که شوری پنهان
لبخند بر لب هایش
می کارد
نسیمِ سپیدهدم
با پرهای لطیفِ نقرهایاش
در میان شاخههای نیمهخفته
واژههای تازهٔ روز را
زمزمه میکند
و شبنم،
این دانههای ریزِ رؤیا،
بر گلها مینشینند
و شادیِ نهفتهٔ خاک را
چون رازی آسمانی
میربایند
دلِ خستهام
با لرزش آرامِ برگها
تپشی دیگر مییابد
گویی رگهای گمشده از امید
از عمق سالها
بازمیگردد
و شاید این بار،
بهار
نه آن سوی پنجرهها،
بلکه از ژرفترین سایهروشنِ جانم
برآید،
بهاری که در ریشههای داغِ وجودم
خانه میکند
و نورش
از تارهای شبم عبور میکند
تا نامِ روشنش
در آخرین ضربانم
همچنان
بیدار بماند
زهراامیریان