| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
مادری را در میان کوچه سیلی می زنند
پیش چشم کودکش بر گونه سیلی می زنند
درب بر پهلو ، مسمار در سینه فرو
قد کمان بر قامت وارونه سیلی می زنند
آه دخت نبی از امتش دیده جفا
حتم باور نیاید اینچنین دردونه سیلی می زنند این جماعت با گل و بوستان دارد
دشمنی وز عداوت بر گل و بر خوشه سیلی می زنند
چند روزی بیشتر نگذشته از داغ فقدان پدر داغ بر داغ لاله ی واژگونه سیلی می زنند
بسته دست شوهر و ریسمان بر گردنش بس لگدمال بر خرمن سوخته سیلی می زنند
آن چه این نامردمان کردند کافر هم نکرد وحشیان با بی حیایی بر جای بوسه سیلی می زنند
بشکند دستی که بر رخسار ماه آورد خسوف
آخر این نامردمان مردونه سیلی می زنند؟!
محمد ابوالفضلی