| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
دل به آتش میسپارم تا بسوزد خواب را
شعلهای باید که افروزد خَم محراب را
در تماشای جنونم، سایهای افتاده است
از شبم مهجورتر سازد دل بی تاب را
چشمِ من از هر ستاره، زخمی از شب خورده است
وقت آن شد تا بسوزانم طلسم ناب را
ای طبیب خستهدل، از نسخهات؟ درمان چه شد؟
بادهای خوشتر کند درمانِ این بیتاب را
نقشِ تو بر دل کشید آن خامه ی گیسوت، لیک
مورها پنهان کنند از باد، شهد ناب را
دل به آغوش شبانگه داده ام شاید که او
بوسه بارانی کند این سینهی بیخواب را
در دلِ آیینهها جز نقشِ او پیدا نشد
هر که زد دستی به دل، دید آن رخِ مهتاب را
محمدرضا گلی احمدگورابی