| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
ناخدایی در درونم میکشید فریاد
و دریا میزد
بر پیکرش سیلی
ناخدایم غرق شد
در گرداب تنهایی
تنهایی.
ومن تنهایی را
آن لحظه فهمیدم
که گلدان اتاقم مُرد
و من یادش را
در باغچهی ذهنم کاشتم
مادرم می گفت
زندگی زیباست
محبت نان است
و عشق
آغاز هر خوشبختی
جای گلدان اتاقت
بگذار نور امید
اما
دل من تنگ بود
تنگ تر از خاطرهی یک ماهی
از شبش در دریا
دریا...
دریا عمقی کمی دارد
پیش یک دل تنگ
ناخدا میتواند برخیزد
با یک دل نرم
دل نرم
واجب تر از نان شب ست
واجب تر از قافیه ها
در شعر سپید
تازه میفهمم
مادرم راست میگفت
میتوان عاشق بود
میشود صادق ماند
صادق تراز آینهها
محمد حسین جعفری خوشن آبادی