تو آن جا؛

تو آن جا؛
در گرو پیمانی گجسته،
و من این جا؛
در اسارت بیماری...

در این تب تن سوز،
پود خیال،
گره می خورد با تارهای رویا
و نقش می کند تو را...


میل بی کران به آستانت،
هذیانی مقدس،
نمایشی از رقص نور،
بر پرده ی بسته ی پلک،
سبز،سرخ،بنفش،آبی،نیلی،
بدخشی از رعد سپید،
بر پهنه ی ظلمتی بی پایان ،
درهم و برهم...

سقوطی با جبروت،
به قعر عدم،
بی انتها...
بی بازگشت...


روح اله چیتگر

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد