رفتی و هرگز ندارم حال خوب و شاد را

رفتی و هرگز ندارم حال خوب و شاد را
دردها از من گرفته فرصت فریاد را

شهرزادی قصه بر دوشم که اندوهم گرفت
خواب راحت از هزار و یک شب بغداد را

کاش خط می زد ز تقویم حیاتم بخت ِ شوم
صبح آغازین خلقت ، واژه ی مرداد را


دشتی از خشخاش دارد چشم های یاغی ات
آذر چشمت روانی می کند معتاد را

دست بردار از چپاول ، آی چنگیز مغول
کن نوازش گاه گاهی زخم گوهرشاد را

من پر از تاریکی ام ، امشب فروغم باش تا
بر لبم جاری کنم اشعار فرخزاد را

کاشکی از برکه ی آغوش گرمابخش تو
صید می کردم دوباره ماهی آزاد را

محمد علی شیردل

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد