جهان درد و جهان درد و جهان دردست

جهان درد و جهان درد و جهان دردست
عذابی پر کینه و جهان سرد است
مرنجان این دل خسته وحشی را
جهان سنگ و جهان سنگ و جهان سنگ است
طاق آسمان تنگ و گوشش کر چشمش کور
بر بندگان و عارفان جهان تنگ است
جهان ننگ و جهان ننگ و جهان ننگ است
قلم به سوزش آمده است از این شعر
مردمان عشق کنند و کار ما لنگ است
جهان درد و جهان سنگ و جهان ننگ است


عرفان محمدپناه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد