کفر اگر هست و اگر نه تو خدایم شده‌ای

کفر اگر هست و اگر نه تو خدایم شده‌ای
من به دور از همه‌ام، باد صبایم شده‌ای

مست چشمان توام، جام شرابم شده‌ای
آخرین ذکر من و حمد و ثنایم شده‌ای

باده‌ات ریخت به جام دل دیوانه‌ی من
راز هر زمزمه‌ی صبح و دعایم شده‌ای

هرچه جز عشق تو دیدم همه جز پوچ نبود
ای تو آرام دلم، جان و نوایم شده‌ای

خالق از عشق تو دیوانه و شیدا شده‌است
آخرین وعده دل، نور و صفایم شده‌ای

خالق مخلوقی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.