در کلاس درس آرامش برایم شرح داد

در کلاس درس آرامش برایم شرح داد
سهم من از آن همه مشق و کتاب پرخاش شد

علتش تا آمدم در خود بجویم نام من
بر لب اهل و عیال و قوم و خویش فحاش شد

در نگاه مردمی که هر کدام قاضی بوند
چهره ام صد مرتبه تیره تر از اوباش شد


تک مثال زندگی در هر کلام این و آن
سرنهادن یک دمی مته روی خشخاش شد

بر خلاف سایرین مرغ تو پایش یک بود
در کلامت هم که نامم جای عشق داداش شد

صورتش با سهمیه در دولت و در امتحان
در ره صدساله رفتن در شبی بشاش شد

جای خنده بر دهانم مدتی خشکیده است
جای آن یک دم ز آه و بعد از آن هم کاش شد

شغلمان را هم ک گویند دکتر و کف میزنند
آن کفم مزدم ز بهر کار در کارواش شد

با دو تا زالو و سوزن دخلشان پر میشود
دخل نه حجم تراول بیش از یک دیگ تماما آش شد

از میان تیم های غول فعلی جهان
لباسم هم لباس سوم داماش شد

سهم ما از انقلاب و سفره اش جای کباب
لقمه ای کوچک درونش چندتایی ماش شد

سیدمصطفی طباطبائی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.