شبی با تو سحر کردن چه زیبا بود زیبا جان

شبی با تو سحر کردن چه زیبا بود زیبا جان
غبار غم ز تن بردن چه زیبا بود زیبا جان
میان گریه خندیدن به فردایی که امروز است
به امید تو و فردا چه زیبا بود زیبا جان
سحر با عطر گیسویت گشودن چشم خواب آلود
نهادن دست در دستت چه زیبا بود زیبا جان
خمارچشم مستت می ربود از من دل و ایمان
هزاران بوسه بر چشمت چه زیبا بود زیبا جان
گلستان در حضورت جمله رقصان بود و عطر افشان
به آهنگ تو رقصیدن چه زیبا بود زیبا جان
مداوم در طلب بودم که روی ماه تو بینم
به در چشم انتظاریها چه زیبا بود زیبا جان


مجید جاوید

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.