من مدیونِ تو هستم

من مدیونِ تو هستم
مدیونِ تمامِ زخم هایِ بی امانی که به من می زنی
و مجال می دهی
قلبم بزرگ شود
و رویِ پایِ خودش بایستد
بزرگ شود
و تمامِ غمِ عالم را در خود جا دهد
بی آن که حتا برایت تنگ شود
من مدیون تو هستم


نسترن وثوقی

در من... آسمانی ست بی پرنده

در من...
آسمانی ست بی پرنده
که ابرهایش
بنایِ گریستن دارند...


یاسمین صیامیان گرجی

بند بندِ استخوانم در فراقت درد دارد

بند بندِ استخوانم در فراقت درد دارد
واژه های بی زبانم در فراقت درد دارد

طاقتی دیگر ندارم شرح حالم را بگویم
جملگی روح و روانم در فرافت درد دارد

شاعرِ چشمت شدم از من ربودی تو نگاهت
باورم کن چشم جانم در فراقت درد دارد


گفتمت زیبایی و نازی رمیدی چون غزالی
گفتمانِ آنچنانم در فراقت درد دارد

هی به یاد بوس لبهایت دلم خوش بود؛ اما
نیستی فکر و گمانم در فراقت درد دارد

عاقبت بیغوله ای گردد مکانِ روزگارم
خاطرات آشیانم در فراقت درد دارد

عاشقی جرم قشنگی در گمانِ عاشقان است
جمله های دلستانم در فراقت درد دارد

سوختم تا ساختم با درد هجرانت عزیزم
ای دریغا امتحانم در فراقت درد دارد...!


مهرداد خردمند

برایش نوشتم

برایش نوشتم
با من حرف بزن
اینکه نباشی ، نبینمت ،نبویمت
دوای دردهایمان نیست
گاهی این نبودن ها
خلاهایی را در آدمی به جای می گذارد
که یک عمر تاوانش را خواهیم داد
باور کن دست خودم نیست
من به ندیدنت ، نبودنت
عادت نمی کنم
برایش نوشتم
با من حرف بزن
رها کردن دستهایت کار من نیست

حاتمه ابراهیم زاده

به جز تو

به جز تو
محبوب من
مردان بی شماری را دوست داشته ام
بر شانه های بی شماری گریسته ام
و بوسه ها و لبخند هایم را
با لبان بسیاری
در میان نهاده ام
مردان بی شماری
همه با یک نام
همه با یک چهره
با خنجر هایی شبیه هم
که تنها
جای زخم هایشان
روی قلبم
با هم
فرق دارد

انسیه موسویان

درست مثل من از عشق خود پشیمان بود

درست مثل من از عشق خود پشیمان بود
زنی که پشت بـهار دلش زمستان بود

زنی که شعر برایش کم است و می‌باید
برای لمس قدم‌های او خیابان بود

امید_صباغ_نو

آمده‌ام با عطـــش ســـال‌ها

آمده‌ام با عطـــش ســـال‌ها
تا تو کمی عشـق بنوشانی‌ام

ها به کجا می‌کشیم خوبِ من؟
ها نکشـانی به پشیــمانی‌ام



#محمدعلی_بهمنی