کاش, چشم که می بندم

کاش, چشم که می بندم
بشکند بلور سکوت سرد تنهایی ام,
و به هر تکه تو پیدا شوی؛
من
محکومم
به بیداری خواب های بلیده در هجوم اشکان دوری ات,
و به هذیان دیده ام,
که خیالت,
به آغوش می گیرد مرا
در تاریکی قاب گرفته ی انتظار,
کاش
چشم که می بندم
لمس آغوشت, گرم کند سوز ویرانه ام....

اعظم_حسنی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.