ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
به دام افتاده ام
چنان درختی
که به دامان پنجره؛
مستور, بی سیطره..
نبض بهار که می زند
در تراکم استخوان هاش,
حسرت ردی از رقص تطاول باد
در خم و پیچ اندامش,
سِحر می آوازد؛ اما
اما گلویش
نمی خواهد که به جایی
بند باشد..
سارا سید شازیله
عشق آمده ست و
حالا کسی
ازما به ما
نزدیک ترست
نمیشود دیگر به نجوا
حتی باخویش سخن گفت..
نیلوفر ثانی
از آن روز بود به دیوار اتاق
عکسی
گرفتیم زیر درختی
ابر بود
افتاده بود ؛ تار
اما به دیدنت
عکس
ماندگار شد به ما
نشاندمش به قاب
رفتی
روزی ؛ روشن صبح ؛ دستمالی و آب
پاک کنم که قاب
در اعماق سیاهش دیدم
عکسی
شبیه تو
شبیه من
دستمالم ز پاکی این همه خاک !
سیاه
بر گذرگاه قاب ؛ یک صندلی
ببینم به دائم ؛ تو را
چه تابی دارد نیمرخ ماه
از آن همه گریز
چه دارمت تو ای عزیز
عکسی ؛ چه تار
خاکی ؛ چه پاک ...
سعید رضا علائی
من نیستم
که می خوانم
تنها زانو می زنم
کنار این محراب
و کشتزار ویران را
می گریم
(مینا دستغیب)
بیا در آغوش غزلهایم
پیراهن شعر بپوش
تا برای چشمانت
شعر بگویم
می خواهم
تو مخاطب خاصم باشی و
من اولین نفری باشم
که عاشقت شده ام
نسترن_بنی_نجار
تو را می خواهم این لحظه
که یکدم ...
سال های زندگی را بگذرانی از نگاه خویشتن جانا
به یادآری تو آن عهد الستی را
که با معشوق خود بستی
ببین آن عهد و پیمان را
ببین اکنون کجا هستی ؟!
به یاد آور همان روزی
که نقاش ازل طرح تو را این گونه زیبا ریخت
و جایی در میان سینه ات , آن ماه را آویخت
تو را در یک مسیر روشن و زیبا و رویایی
برای مقصدی عالی , تو را راهی دنیا کرد
تو را از آن حقیقت ها , به سوی سایه ها آورد
همان معشوق زیبایی که از رویاندن یک شاخه گل
صدها هدف دارد
تو را مهمان دنیا کرد
که تو
آن پیله را آرام بگشایی و...
با پروانه ها محفل بیارایی!!
نگاهت را به اطرافت بچرخان و ببین
اکنون کجا هستی؟!
که تا شاید بیابی آن جوابی را
که از خود بارها پرسیده ای جانا
نمی دانم چرا اما
ولی احوال من خوش نیست !!
مریم مینائی