در این شبِ بی‌انتها، ماه، زخمِ کهنه‌ای‌ست بر پیکرِ آسمان.

در این شبِ بی‌انتها، ماه، زخمِ کهنه‌ای‌ست بر پیکرِ آسمان.

و باد نامِ تو را بر لبِ کوچه‌های خاموش زمزمه می‌کند.

چشمانت، دو فانوسِ خاموش در انتهای جاده، و دستانت، خاکستری که از آتشِ دیروز به‌جا مانده است.

من، در هیاهویِ سایه‌ها گم شده‌ام و صدایم دیگر دیواری برای انعکاس ندارد.

علی مجلسی