پرنده ای اوج گرفت و رفت

پرنده ای اوج گرفت و رفت
آنقدر دور
که دیگر دوربینِ چشم
قادر به دیدنِ او نیست
شاید مثلاً ...
ارواح ،
اهلِ دیارِ سردسیرند
آن که پوستینِ کالبد را
بر تن کرده است
دیگر قادر به ادراکِ سرما نیست
مگر آن که
قیچیِ مرگ
لباس را پاره کند ...

سحرفهامی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.