ای فروغِ شبِ دل ، مونسِ پنهانی من

ای فروغِ شبِ دل ، مونسِ پنهانی من
رازِ لبخندِ خدا در دلِ ایمانی من
با تو آرام شود شورِ جهان در سینه
شورِ بی‌مرزِ غزل ، حضرتِ عرفانی من
بی‌تو این دل، به غمی سرد و صبورانه تپد
جانِ من ، بی‌تو پریشان و پریشانی من
چون نسیمی که در اندیشهٔ گل می‌پیچد
نفسِ سبزِ بهار و دلِ بارانی من
بی‌تو هر لحظه غروب است در افق‌های دلم
آفتابِ شبِ خاموش و درخشانی من
هر که از مهرِ تو گفت ، از تو خبر آورده
آشنایِ همه و محرمِ پنهانی من ..!

محمدرضا جعفری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.