ای پرنده ی آرزو ها

ای پرنده ی آرزو ها
غم هایم را ببر با خودت؛
دیوانه کن شمع های نیمه جانم را،
با اندکی پروانه ی خیال؛
نفس هایم را سر میکشم
همراه برگ های زرد صدا؛
اینجا که ایستاده ام حالا
خانه ام کو؟
دلت کجاست؟
بدون تو شانه ی گریه ام کجاست؟
ای پرنده ی آرزو
آرزو هایم کجاست؟؛
احوالم درگرگون خاطره هاست،
وقت گریه
اشک چشم هایم نیست چرا؟...


علیرضا پورکریمی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.