از من هیچ نمانده

از من هیچ نمانده
هیچ را اما بیا با هم قسمت کنیم

دو چشمی دارم که بارانی ست
یکی را برای تو

دو دستی دارم پر از زخم و پینه
یکی را برای تو

پاهایم را که دیگر می لنگند
یکی را برای تو

من قلبی دارم پر از حرف
لبریز از کلماتِ سنگین
مدتهاست در سینه ام سنگینی می کند

اما
تمامش برای توست

آری من هیچ ام
من جز درد چیزی نیستم

چه باشم جز آن که
نیمه ای از خودش را می دهد برای تو

که باشم جز آن چه
نیمه دردمند اش را می گذارد برای خود

محمدعلی ایرانمنش

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.