ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
در بازارِ نگاهت، دستفروشی میکنم
به هر سو میروی، با تو خوشرویی میکنم
کوزهای بر سر، پر از یاس و اقاقی میکنم
چشمبسته، در گذر، عطر افشانی میکنم
دودِ اسپندِ عاشقی در ردِ گامت میکنم
عطرِ سوسن، زعفران بر شانه، آرامت میکنم
سوی آن دکان مرو، چشم پاک نیست آن خیرهسر
آن یکی از بهرِ خود، آن یکی بهرِ پسر
آن یکی خیاط نیست، جامهات من دوختم
آن یکی دستش کج است، از او حذر آموختم
آن پسر بقال اگر مدعیست و بیخبر،
چارهاش زهر است، یا دورش میکنم با یک نظر
حاجتت چیست، نازنین؟ یک دم بنشین کنار
سخنها مانده ناگفته، جانِ من، ای غمگسار
در میانِ کوچهی دل، سایهات تنها یکیست
دور باشد از نظر، هر که مدعیست
حمید رضا نبی پور