ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
"ای دیده به سان آینه
ای همیشه ی بی یار ورفیق
ای تنهایی مطلق،
ای همسفرت[تراب] با دفتر وشعر وغزلش
ای اخر ناهمواری راه و سرشار از توهم. عاشقی که معشوق ندارد
من ازاین اینه،دراین بودن ها،از اشباح وسیع تنهایی
من از شهوت دریچه های سکوت درسکوت
من از ترددهای غوکی در مرداب، صدای فریاد تنهایی
از خانه زیبای پرستوفهمیدم دراین بی وصلی مطلق هم اصالت هست ،وصالت هست
یک نفر،یک نور،یک روح،
ارتعاشی هست در ماورا اندیشه ها
که حواسش جمع جمع ماست
وچه تنهایم رفیق
دوباره
بیا ازحضورت مرا لبریز ساز
من در پشت قریه های دلتنگی ،غم گینانه، تنهایم،
ومیترسم که:
طبع لطیف شعرم خواب شود،کابوس ببیند
و روح سرکش جستجو گرمن برکورسوی خیابانهای تعلق،، خیره بر یک کوچه بن بست بماند
و چشمانم درحریم روشنای باغ،، شبنم،گل،مهربانی وعشق محو شوند!
میترسم از خاموشی راه، من از خلوت این جاده بی انتهامیترسم وچه تنهایم من
مهرداد ترابی ابیوردی