| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
من ظهور نور خواهم ، وعدهی دیدار ، نه
عشق با پایان ما میمرد ؛ با رگبار ، نه
چوب نا کس خورده ایم ، از درد فریاد آمدیم
چشم مردم از صدا بی خواب شد ، بیدار نه
ما برای مرگ تاریکی، خود از دم سوختیم
اهرمن پایان میابد، ولی بی دار ، نه
هرچه رخ میداد ، زیر «بود» ها آوار شد
چشم مردم را زمان میکرد سد ، دیوار نه
دیو و دد با دست ، بسته جادهی خورشید را
ما ز تاریکی فقط پنداشتیم هشدار ؟ نه
نگسلد یک قطره نور از لای انگشتانشان
با صدای نور رقصیدیم و با اجبار نه
گرچه ترس از مرگ میدارم ، نجابت بیشتر
دور گردن میدهم هر دار را ، افسار نه
بر بلندی های آزادی سپهری ساختیم
در تمام راه ، ما خود جاده ایم ؛ ابزار ، نه
خواندم از این تنگنا و قلب ها و راه حل
بشنو از برگ این خم و اسرار ما ، اصرار نه
بردیا صالحی