چرا بی وفا از وفا می گریزی؟

چرا بی وفا از وفا می گریزی؟
چو بیگانه از آشنا می گریزی
چنان از من خسته دل  در فراری
که پنداشتند از بلا می گریزی؟
مگر طاقت عشق ورزی نداری ؟
که از عاشق بی ریا می گریزی
صفا می دهد شمع رویت دلم را
ز کانون مهر و صفا می گریزی؟
دوای همه دردهای تو عشق است
تو بیماری و از دوا می گریزی؟
شفا می دهد قلب بشکسته را عشق
تو بشکسته دل از شفا می گریزی ؟
من از روبرو مست  سوی تو آیم
تو هشیاری و  از قفا می گریزی

فرزانه پورهادی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد