دل به دریا می‌زنم با یاد رویت، ای نگار

دل به دریا می‌زنم با یاد رویت، ای نگار
بی‌خبر از بیم طوفان، مست در موج و غبار

شب چراغ ماه رخسارت مرا راهی شود
ای فروغ آسمانم، جلوه‌ای کن آشکار

دست بردار از جفا، ای یار، رسم عشق نیست
آن که در بند تو افتد، کی کند از غم فرار؟

چون نسیم از کوی تو بوی وفا آورده است
می‌برد صبر از دل من، می‌کند جان بی‌قرار

گر چه دورم از تو، اما عشق پیوندی‌ست سخت
دل نمی‌بندد به زنجیر، مرغ عاشق در حصار


ساسان صالحی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.