ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
به نامِ او که جان از غم گداخت،
به یادِ آن که دل از هجرش بتاخت.
دلم زِ دردِ دوری، خونِین شده است،
چو لاله، از غمِ تو، آتشین شده است.
بهار رفت و زِ باغ، گل برفت،
به چشمِ من، جهان، یکسر خزان برفت
زِ هجرِ تو، دلم، چون شب سیاه است،
فراقِ تو، مرا چون زهرِ تباه است.
به یادِ تو، چو مجنون، در بیابان،
به دنبالت، غریب و سرگردان.
صدایِ خنده هایت، در گوشِ من،
گریخته است، ولی نیستی در بن من
به چشمم، اشکِ خون، جاری شده است،
زِ دلتنگی، جهان، زندانی شده است
بیا، ای جانِ من، ای یارِ سفر کرده،
که این دلِ خسته، از هجر تو مرده.
بیا، ای آنکه بیتو جانْ گرفته زارم،
که بی تو، جز غمی به این دل ندارم.
آرمان پیروی