شعر من یه انقلاب تو سرودن..

قافیه دستمو بسته‌،، نمیزاره بنویسم..
نمیزاره بسرایم..
غزلی از شعر هایم..


دیگه واژه های زیبا
تو سرم جایی نداره
مثل لیوان پر از آب
مثل ابرای بهاره
جمله ها میخوان بریزن
مثل برگ ها توی پاییز
اما برگی نمیریزه
تا نبینه،،
باد پاییزی رو هر سال...

قافیه مثال باد
شعر من مثال برگ
برگها میخوان بریزن
واژه واژه های ذهنم

اما حیف که،،
قافیه دستمو بسته،، نمیزاره بنویسم..

یادمه بچه که بودم..
تو کلاس درس انشا
جمله ها و واژه‌های عاشقونم
مثل برف تو زمستون
می‌نشست رو دفتر من،،

وصف فصل فصل سالم
دل استادمو می‌برد
نامه های عاشقونم
دل دلدارمو می‌برد..
توی چند ثانیه می‌مرد..

من میخواستم بنویسم..در

اما حیف که،،
قافیه دستمو بسته،، نمیزاره بنویسم..

شاعرم، شعرام قشنگ نیست ..
مثل سعدی
مثل خیام..
اما عین آب زلال
حس این شاعر گمنام

فرق من تو واژه هام..
فرق من قافیه هام..
فرق من سطر سطر
جمله های بیت هام..

شعر من یه انقلاب تو سرودن..
.
اما حیف که،،
قافیه دستمو بسته،، نمیزاره بنویسم..

امید امام وردی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد