دعوتیِ یکشبه ، آمده مهمانی ات

دعوتیِ یکشبه ، آمده مهمانی ات
در شبِ طولانیِ سرد و زمستانی ات
آمده با پایِ دل ؛ سَجده کند بی امان
بارِ دگر بر تو و قِصه یِ تنهایی ات
خسته تر از خسته است ؛ آمده از راهِ دور
مُرده یِ خواب است ولی زنده یِ بیداری ات
زلفِ سیاهت اگر برده از او عقل و هوش
زنده کند مُرده را ؛ این شبِ یلدایی ات

دستِ دلش رَد نکن ؛ حالِ خوشش بَد نکن
عاشقِ رویت شده ؛ در شبِ رویایی ات
در خَمِ ابرویِ تو ؛ خیمه به یلدا زده
بوسه یِ جانانه ای بر لبِ شیدا زده
جام مِی اش را پُر از شهدِ گُل و میوه کن
این شبِ طولانی را ؛ پُر نکن از خالی ات

مهین بزرگپور سوادجانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد