ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
ببین چگونه پس از تو بهانه میگیرد
کسی که روزهی شعر شبانه میگیرد
هزار دفتر شعر از هزار وصف تو داشت
دلی که از خم زلفت ترانه میگیرد
برو ولی به جهنم نگو که چون آتش
غزل ز شعله حرفت زبانه میگیرد
نه استکان بلوری نه چای تنهایی
غم تو کاسه سر را نشانه میگیرد
دروغ قافیه درد است و باد رسواگر
دم قلم ز درون استعانه میگیرد
به سنگ میخورد آری سری بدون دلیل
سری که بار خودش را به شانه میگیرد
سکوت میکند اما سکوت جانکاه است
که خار سیم تکلم جوانه میگیرد
سکوت حرف زیادی برای گفتن داشت
ولی زبان بشر ، بزدلانه میگیرد
بدون تو چه خیالی بدون تو چه کسی
به خنده بغض نهان را ز چانه میگیرد ؟
نرفته از سر شاعر بهار شانه به سر
که ناله های خزان تازیانه میگیرد
تو میروی و وجودت نخیل خرمایی است
که دست کوته عرفان تو را نمیگیرد
عرفان اسماعیلی