آری وصال گاه به مردن رسیدن است

آری وصال گاه به مردن رسیدن است
شمعا بدان که غایت پروانه مردن است

آتش گرفته ایم ولی دل از آن بسوخت
کین دل خوشی یار از آتش پریدن است

یوسف شدیم و طعمه تور حسادتیم...
فکر برادران دل مارا دریدن است

ای گُل تفاوتی نکند مقصدت کجاست
پایان زندگی تو از گِل بریدن است

چون کرم عاشقی که سر وصل دوست داشت
بیچاره کل عمر اسیر تنیدن است

عاشق شدیم و عشق الفبای زندگست
. عاشق شدیم و عشق مذمت شنیدن است

محمد سبحان مهنام

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد