تنهانیستم ؛

تنهانیستم ؛
درمن صدها تو جامانده ،
باکسی نیستم.

دیرآمدی ؛
آرزوهایم ،
نقش برآب شدند.

پرنده های نگاهت ؛
چه عاشقانه بال می زنند،
درآسمان خیالم .

لبخندلبانت رابایدنوشید ؛
درزمستانی سرد ،
مثل چای داغ .

اسیر ساحلی شدم ؛
که دریایش آرام وبی صداست،
دلم آشوب .

نمیدانم دیوانه ام یاعاقل ؛
توتنهاکسی هستی؟
که آرامم میکنی .

تمام شعرهایم به توختم می شوند؛
نمیدانم چه هستی؟
غزلی ،قصیده ای یاتوهم عاشقی

شعرهایم بوی نسترن می دهند ؛
وقتی که من نسترن درآغوش دارم ،
مراچه غم .

دنیای خیالم را ؛
بهم ریختم ،
تاپیدایت کنم نشد

طواف کعبه ی نگاه ؛
گرقبله ام توباشی ،در مناجات شب قدرمن ازلحظه نخست قرآن بسرمی گیرم.


سیدحسن نبی پور

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.