ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
تنهانیستم ؛
درمن صدها تو جامانده ،
باکسی نیستم.
دیرآمدی ؛
آرزوهایم ،
نقش برآب شدند.
پرنده های نگاهت ؛
چه عاشقانه بال می زنند،
درآسمان خیالم .
لبخندلبانت رابایدنوشید ؛
درزمستانی سرد ،
مثل چای داغ .
اسیر ساحلی شدم ؛
که دریایش آرام وبی صداست،
دلم آشوب .
نمیدانم دیوانه ام یاعاقل ؛
توتنهاکسی هستی؟
که آرامم میکنی .
تمام شعرهایم به توختم می شوند؛
نمیدانم چه هستی؟
غزلی ،قصیده ای یاتوهم عاشقی
شعرهایم بوی نسترن می دهند ؛
وقتی که من نسترن درآغوش دارم ،
مراچه غم .
دنیای خیالم را ؛
بهم ریختم ،
تاپیدایت کنم نشد
طواف کعبه ی نگاه ؛
گرقبله ام توباشی ،در مناجات شب قدرمن ازلحظه نخست قرآن بسرمی گیرم.
سیدحسن نبی پور