ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
در دل تاریکی شب
در زمستانی سرد
دل تنگم بگفتم که بنویس
کلامی زخودت
که چگونه است
احوال دلت؟
گفتم ای دل ولمان کن بخدا
حال دلم غمناک است
گر بگویم ز احوال دلم حولناک است
گفت مگر احوال دل عاشق چیست؟
با تشر گفت مگر چیست این عشق؟
که شده درد به منو امثال من
عشق یعنی چه دگر، ولمان کن بخدا...
گفتم ای دل تو ندانی درد مرا
عشق ،یعنی صحبت، از لب پنجره ها
عشق ،یعنی آش در ،خانه ی همسایه ها
عشق ،یعنی کلاسور به کلاسور دم دانشگاه
عشق ،یعنی صحبت از عاطفه
عشق ،یعنی ساخت خاطره ها
و هزاران کلام دیگر.... و در آخر
عشق درد قشنگیست که لذت دارد
بدون پایان ........
محمدمتین کرمی