ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
میخواند
فاخته.
از کار افتاده است
آخرین باتریِ بامداد
و فراموشیست در نجوا با وجود
اما
یقینِ درخشندهی شعلههای مردادماهی
از قلب تو بر من فرود میآید
چرا که دوستدار تو هستم و بس
حتی اگر که ماه تو بر من نگذرد
سحر بر پیشانی تو
گل سرخی خواهم کاشت
تا از غیاب عطر
در هوا و آیینهات نسوزی
تا علفهای هرزِ دهانهای محتضر
بر پیکرهی سبز سکوتهای تو نرویند
پیداست که نمیخواهد زیبایی
در این کارزار بماند
چرا که دروغ با باد در چرخش است
و همهچیز
مهیای کشاندن پولک آسمان به زخم
اما نه تا آن زمان
که اَبَرسازهی رویای تو
در میانهی جهان است.
حسین صداقتی