نمیدانم سرابی یا که بر عالم شرابی تو

نمیدانم سرابی یا که بر عالم شرابی تو
سؤالی پرزمعنایی و یا اصل جوابی تو
نمی‌دانم که گمگشته در این دنیا تویی یا من
که خورشید پس ابری و ماه ی در حجابی تو
نمی‌دانم، منم دلبسته و شیدای دیدارت
و یا شیدا تویی کز غصه ی ما دل کبابی تو
نمی‌دانم خطا های مرا هرگز نمی بینی
و یا با چشم خون افشان و مشغول حسابی تو
نمی‌دانم من از عشقت برایت شعر می گویم
و یا هر بیت از آن توست، گرم پیچ و تابی تو
نمی‌دانم که هنگام وصالت در چه حالم من
سرم بر روی زانویت، و یا پا در رکابی تو
نمی‌دانم ولی دانم که قطب کل امکانی
دو عالم گر دری دارد کلید هر دو بابی تو

سید محمد رضا هاشمی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.