نگاه پهن کردیم بر آب

نگاه پهن کردیم بر آب
ناجیِ قایق دربند شدیم
دست کِشَیدیم از خاک
اینبار دریا ، دل زد بِ دلمان
تا افق ، مستی موج میزد

بوسه میزد موج
بر پیشانی قایق ،  تِلو تِلو ...


ماهیان ،  شرابِ تاک
خُمره خُمره در اعماق
نوشیدند به ذوق
سر برآوردند مست

بردلمان مستی انداختند
قایق ،
امواج ،
و آن ماهیانِ مست....

علی چشم براه

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.