ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
من به یاد که نویسم، که سرابند سراب
چهره های مانده در پشت نقابند نقاب
مدعی دم زندازعشق و ندانستم که
واژه هابر لبشان همچو حبابند حباب
عشقشان دم به دم ومستیشان جام می است
گوین از عشق، ولی مست شرابند شراب
ساده دل می شکنند و ساده تر می گذرند
گوئیا که غافل از، روز حسابند حساب
راضی از خویشن وخرسند ز کرده های خود
در خیالند، که مشغول ثوابند ثواب
من به یاد که نویسم، که همه ره گذرند
گر بمانند، گرفتار طنابند طناب
سالها بردل خود وعده ی سامان دادم
وعده ها بر دلم از پایه خرابند خراب
هر شب این عشق، سراغش ز دلم میپرسید
گفتم این مدعیان، پا به رکابند رکاب
بعدازاین عشق غریب است وغریب است خدا
عاشقان دراین جهان، غرق عذابند عذاب
عشق لایق خدائی و خداوندی اوست
غیر ذاتش، همه لایق جوابند جواب
معصومه یزدی