آنقدرها این دلم تنگ شد ..

آنقدرها این دلم تنگ شد ..

از نبودنت..

و ندیدنت..

که جایی برای تو نماند..!

دلم را مچاله شده..

به کناری گذاشتم..

اگر بیایی هم ..

دگر جایی نداری..!

اکنون این منم..

بی دلِ بی دل....

مجید جاوید

با سرانگشت ...

با سرانگشت ...
همه ی نت های تنم را...
می نوازی ...
و من...
می رقصم و...
آواز می خوانم
به ردیف بوسه ها که می رسی...
روی ملودی عشق...
دلم کوک می شود...
کوکِ کوک...


سوسن_درفش

همیشه در خیالِ من

همیشه در خیالِ من
زِ شعله گرم تر تویى
چه گرم دوست دارمت...


سیمین_بهبهانی

در من رهگذریست

در من رهگذریست
که گام هایش
عاشقانه ترینها را می نوازد.


کیارش شیربندی

“زیباترین دریا

“زیباترین دریا
دریایی است که هنوز در آن نرانده ایم.

زیباترین کودک
کودکی است که هنوز مانده تا بزرگ شود

زیباترین روز
روزی است که هنوز نزیسته ایم


و زیباترین حرفی که می خواهم به تو بگویم
آن حرفی است که هنوز بر زبانم نیامده است.”

― ناظم حکمت
ترجمه: سیناعباسی

من از تمام شهر که نه...

من از تمام شهر که نه...
از تمام جهان بریدم و
به تو رسیده ام....
من از خیالهای دور
من از سراب های شوم
من از هزار و یک شب
شهرزاد قصه گو...
گذشتم و دویدم و نفس زنان
به تو رسیده ام..
تو سایه بر سرم شدی
تنیده بر تنم شدی
همه جهان من...
جهان کوچکم شدی...
چه خوش جهان کوچکی
ک بازوان تو شود...
تمام طول و عرض آن...


سحر زارعی

نفسم زیر آوار سنگین زمان می گیرد

نفسم زیر آوار سنگین زمان می گیرد
دل من ساکت و آرام در آن گوشه ی غم می گرید
شب تاریک زمین , بی امان بر نفسِ یخ زده ام می تابد
نه کسی هست , نه فریاد رسی می آید
شده این دشت پر از بالِ بهم بسته و بشکسته ی عشق
نه امیدیست به پرواز
نه امیدی که پروانه در این سردی ایام از این پیله ی تاریک بِروید
گرمی آه درون تا به زبانم برسد می میرد
دست سرمای زمستان نفس گرم مرا در میان غم و اندوهِ خزان می گیرد
اشک من نامده از گوشه ی محزون و پر از حسرت دل

کنج لبهای بهم دوخته از سوز سخن می سوزد
حسرتِ آغوشِ لطیفِ گل رُز,
شبنم یخ زده ی اشک مرا,
همچو آتش به دلم می ریزد

سجاد حقیقی