ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
سوگند به بوسه ای که در خواب و خیال
از لعل لبت نشاند بر لب تب خال
حالیست میان خلوت عشق و جنون
یک بوسه تورا دوتا گرفتن از خال
محمود رضا کاظمی
سوگند به عشق و آنکه بر دارم کرد
خود بود طبیب اگر چه بیمارم کرد
مجنون شدم و شیفته ی قامت او
دلدار من آن بود که دلدارم کرد
محمود رضا کاظمی
بنازم ناز چشمت را که نازی اینچنین داری
برای ناز کردن هم تو نازی دلنشین دارد
اگر نازت کشم سالی تو طنازم شوی عمری
بنازم بهترین روزی که نازی در کمین داری
اگر دستت بگیرم من وگر پایت زنم بوسه
تو نازی در دو دست خود و یا در آستین نازی
برای ناز چشمانت فقط یک دم بزن چشمک
که جادو چلچراغی تو و چشمانی متین داری
برای بوسه ای از دور تو یک گلبوسه اهداء کن
من از گلبوسه ات دانم که آتش در زمین داری
اگر روزی شود قسمت که بین دست و آغوشت
شود تقسییم بینابین تو رسمی دلنشین داری
مراد من رضای توست رضایت هر چه فرمایی
من از چپ می کنم آغاز تو مهری راستین داری
مرا با روزگار خود نباشد قسمت و تقدیر
اگر روزی رسد روزش مرا شامی پسین داری
برای شور شیدا و دل شهرام کن کاری
که دل در پیش جانانی شرابی آتشین داری
محمود رضا کاظمی
با علی....
مکه در ماه رجب یکبار دیگر جان گرفت.
همدم و همراز احمد را شبی دامان گرفت.
از درون کعبه نوری رو بسوی آسمان
کز شعاعش نور تا عرش خدا جولان گرفت.
فاطمه در کعبه زاده کودکی از جنس نور.
جبرییل احسنت گفت و سجده بر انسان گرفت.
با علی رازی خدا در خانه اش شد آشکار
کعبه از هفت آسمان در. زادنش رجحان گرفت.
نور اسلام از درون خانه ی احمد شکفت.
نوجوانی تازه پا کو حرمت پیران گرفت
افتخارش اولین ها راه نیک و راه پاک.
دُر پاک شیعه را از مکتب انسان گرفت.
عشقبازی جلوه ی بذل و سخاوت در رکوع.
در نمازش می توان از زخم او پیکان گرفت.
گاه بخشش جلوه ی بذل و سخاوت را ببین.
در نمازش سائلی انگشتری آن سان گرفت
با ولایش راه حق بر شیعیان شد آشکار
شد دٰژ مستحکمی و شد بر او دربان گرفت.
نیست لایق هر دلی رو سوی مولایش کند
آتش خشم علی یا آتش سبحان گرفت
محمود رضا کاظمی