ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
پنجره ها
با بازوان ِ شکسته شان
درها
با فوارهای از کلمات درهم فرو رفته
و مرگ
در این میانه، مشتری می فروشد
آنجا که کهنه زخمها
خود زخمی تازهاند
و رنج ها
پنهان ترین زوایای رویاهایت را با خنجری از رنج خراشیده اند
آنجا که جامها
درد را تا مغز استخوانت دواندهاند
تنها می توان به روییدن حرفی تازه از دهان رویاها دل سپرد.
لیلا رنجبران
دلم می خواست
شهوتِ عطرم را
بر اتاق ات بپاشم...
میان کتابهایت دراز بکشم
ساعت را بچرخانم
تا عقربه ها بیداد کنند
وبعد
لم بدهم،
میان تخت بی خواب چشم هایت...
...
...
آنگاه کشتی جهان
در اقیانوس کلمات ما غرق شود
و ما از بیداری نهراسیم...
لیلا رنجبران