ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
تو را احساس می کنم، کنار ساحلی
ک تمام خستگی های عاشقان را
به دوش می کشد.
بوی صبحانه و چای
، وماهی های بی قرار
وآن قایق تنهای کنارساحل،
نشانه های خوبی ست، برای
بودن تو
تو را نمی بینم، اما، ماه، اسمان،
دریا، وساحل عاشق وخسته
عطر تو را برایم نگه داشته اند
لیلا رضاییان
زماه روی او ترسم زتن بیرون کنم جان را
ولی گاهی پریشان می کند احوال حیران را،،
صدایش تا شنیدم مثل آوازی قناری بود
زلبهایش شنیدم من نوای نرم باران را
رخ زیبای دلدارم به بلوا می کشد جانم
طنین نغمه های او پریشان می کند جان را
فروغ هر نگاهش را تماشا می کنم هرشب
زپشت ابر هم بینم صفای ماه تابان را
لیلا رضاییان
سالهاست، پرده اتاق
زرد وبی رنگ رو،
خاموش ایستاده
تو چه می دانی، چشم های
پیر و پر از انتظار
هنوز در آستانه در
تو را می خوانند.
خیابان ها کو چه ها،
هنوز تورا صدا می زنند
حتی گل شمعدانی
با گلدان ترک خورده اش
مادر همیشه گریه دارد
همیشه بارانی ست
و پدر هرچه دارد در
خود پنهان می کند ..
بلند شو در باران برو.
در پنهانی های پدر، خود
را نمایان کن.
کسی صدایت می کند
لیلا رضاییان