خورشید تاج طلایی اش را سر می گذارد

خورشید تاج طلایی اش را
سر می گذارد
آسمان رنگ غروب می گیرد
شاید زمین
دلی تکان بدهد

علیرضا سعادتی راد

زمستان شرمنده

زمستان شرمنده
برفی ندارد که بپوشاند
ریخت و پاش پاییز را

علیرضا سعادتی راد

زمستانی ورق می خورد

زمستانی ورق می خورد
تقویم سرنوشت
نگاه سرد
فصل نمی شناسد


علیرضا سعادتی راد

هر شب به پنجره می زد

هر شب
به پنجره می زد
با همان ریگی که در کفش
داشت


علیرضا سعادتی راد

ابر خلوص می خواهد

ابر خلوص می خواهد
آسمانی که ببارد
آرزوهایت را

علیرضا سعادتی راد