ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
می دانم
حالا که رفته ای ،
هیچ اتفاقی انتظار را معنا نمی کند .
زمان به شکل احمقانه ای
برایم بی تفاوت است .
نبودنت را
قدم می زنم
می نشینم
قدم می زنم
((صدیقه جعفری))
رد پای رفته را
برف تازه می پوشاند .
تو در منی؛
و هیچ کس نمی داند ،
چند زمستان با تو قدم زده ام ...
صدیقه جعفری