لحظه هایی که شود دل بی قرار

لحظه هایی که شود دل بی قرار
قطره های اشک می آید به کار
اشک خللی می کند دل را ز درد
با که گویم درد با قلبم چه کرد
قلب من از دوریش بشکسته بود
داشت از هم می شکست این تار و پود
قطره ی اشکی ز جانم بر چکید
ناگهان آرامشی آمد پدید
زیر لب گفتم خدایا این چه بود
درد دوری را چنین آسان نمود


حدیث خلج