من کوچکم حقیرم ، خشکیده چون کویرم

در دام دیدگانت عمری بُوَد اسیرم
آیا شود که روزی در پای تو بمیرم؟

آرزوی من نباشد جز لحظه ای تماشا
یک لمحه از نگاهت آن دم که پر بگیرم

من کوچکم حقیرم ، خشکیده چون کویرم
کی می کنی تو رحمی دریای بی نظیرم؟

در حسرتم که روزی نامم به لب بدوزی
آنگه بُوَد که گویم بر این جهان امیرم

با دست چون حریرت نازم بکن صنم جان
تا قیمتی بگردم هر چند که من فقیرم

ایرج دوکالی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد