همه‌ی گنجشک‌ها می‌دانند

همه‌ی گنجشک‌ها می‌دانند
زمانِ باریدنِ باران است
و تو هنوز،
به آسمانِ خشکسالیِ گذشته
چشم دوخته‌ای...

من به آمدنِ بهار
بیشتر از همیشه ایمان دارم؛
من به گرمیِ دست‌های مهربانی،
دوباره دل‌خواهم سپرد...

و هر بار
که به ایستگاهِ دیدار برسم،
قلبم
با تپش‌های انفجاری،
آشفته و داغ می‌شود...

زمان،
زمانِ رویشِ
دانه‌ی سحرآمیزِ عشق است
که در شریانِ وجودم
قد می‌کشد،
و تمامِ تلخیِ گذشته
در عطر شکوفه‌هایش
به بایگانیِ راکدِ فراموشی
می‌سپارد..
.

زمان،
زمانِ درهم‌تنیدنِ انگشت‌های من و تو
در گذر از
کوچه‌باغ‌های ساده‌ی خوشبختی‌ست
کوچه‌هایی با دیوارهای گِلی
و شاخه‌های آویزان اقاقیا،
که رایحه‌ی زندگی
در هوای آن
نفس می‌کشد...

ایمان بیاوریم!
به فصل دوباره پرواز
به ماورای معجزه‌ی عاشقی
زمانِ باریدنِ باران است.


کاوه غضنفری امرایی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد