به وسعت تو دلم از تنگنای غم برگشت

به وسعت تو دلم از تنگنای غم برگشت
شب از تبسم چشم تو سوی صبح گذشت
به یک نگاه توعالم زجا تکان میخورد
هزارزاهدعاقل زخویش بی خود گشت
شراب نام توراچون به کام جان ریختم
گناه راه خودش رفت توبه درهم شکست
مرامپرس زفردا که وعده کاردل است
دل آنقدر بتو پیوست تا زمان فرسودست
اگرچه شهر پراز واعظ وحسابگری است
درآستان تو دین من است اگر لغزید
حضور تونفس شعر وقبله دعاست
جهان بدون تو یک بیت نیمه کاره ست

فاطمه بهرام

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد