باز باران می فروزد نرم نرم از آسمان

باز باران می فروزد نرم نرم از آسمان
حال باران است و می شوید تنِ این خاکدان

باز باران را ببین،سر مست شو در جامِ او
حال باران را بچش،سرمست شو از نام او

باز بنگر بر صدای قه قه این کودکان
حال هم یادی کنیم از خاطرات آن زمان


باز هم یادی کنیم از کوچه ها،از بچه ها
حال هم یادی کنیم از چترِ رنگارنگ ها

باز هم من میروم در خاطرات کودکی
حال هم غرق می شوم در آن خیال کودکی

باز هم آه می کشم،ای کاش کودک بودم
حال آنقدر دیر نیست،ای کاش کودک بودم

باز کودک میشوم من در خیال خود کنون
حال خنده می کنم من در خیال خود کنون

باز می گویم به خود:گردیده ام در خواب خویش
حال می بینم که آرام خفته ام در مهتاب خویش

فاطمه اسدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد