خاکم قدمت که بر فلک رعنایی

خاکم قدمت که بر فلک رعنایی
جز نشستنم بپای یاری نرود معنایی

هم مقصد و مقصودی هم ناظر و منظور
ترسم نرسد وصالم حاصل نشود تنهایی

یک چشم به هم رفت و یکی وقف قمر گشت
بی روی توام دیده نسازد سحر فردایی

درمانده اگر ماندم در جام نظر خواندم
درمانی و جانم به لبم که چون سخن از مایی

رویای سرابیم و ز یک جرعه شرابی تو
دستی که به مویت برسانم برسد دریایی

دل معنی یاری و وفا خوانده ز چشمانت
گویی که زبان ناز می دانی و از بر داری


محمدرضا پورآقابالا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد